یه دختر اروم ک حرفای زیادی برای نوشتن داره وبلاگمو خیلی دوس دارم چون پناه همه بی پناهی های منه❤

دفترچه خاطرات من دفترچه خاطرات من دفترچه خاطرات من

این چن روز

شنبه بیست و ششم مهر ۱۴۰۴ 12:43 ~ Mohadeseh

اون قدر مشغول بدو بدو بودم این ماه رو اصلا نفهمیدم په جوری رسیدیم به اواخر مهر

اوایل مهر که درگیر امتحان تئوری اناتومی بودم ولی مگه تموم میشد هفته بعدم امتحان عملیش بود برا همین هیچ کار دیگه ای نتونستم بکنم امتحان عملی از شکلای نتر بود و همه مون مجبور شدیم حدود ۱۰۰ تا شکل نتر رو با جزییات بخونیم ولی استاد از چیزای واضح و تابلو سوال داده بود خلاصه بالاخره اناتومی هم امتحانش با هر بدبختی بود تموم شد اما اینکه واقعا تموم شده یا نه رو هنوز نمیدونم ؟!

و بعد کلی بدبختی اخر هفته چهارشنبه سریال دیدم و استراحت کردم

پنجشنبه کلی جزوه نوشتم

جمعه رفتم کلاس نقاشی و یکم رو تابلوم کار کردم بعد دیگه دیدم خیلی وقته تابلو رو تموم نکردم برا همین برداشتم آوردم خونه تا تکمیلش کنم از ساعت یک ظهر تا شش عصر بازم رو تابلو کار کردم و تقریبا تمومش کردم بعدم مامان بزرگم اومد خونه ما برا همین اتاقم و خونه رو جمع و جور کردم‌.

صبح امروزم رفتم باشگاه برگشتم دوش گرفتم صبونه خوردم و دوباره خونه رو تمیز کردم و الانم میرم که تا شب درسای کل هفته رو بشینم سرعتیییی بخونم

یکشنبه بیستم مهر ۱۴۰۴ 22:35 ~ Mohadeseh

این روزا اعصابم خیلی ضعیف شده

اگه چن تا استاد دیگه مثل مجید پور بیاد واقعا ضعف اعصاب میگیرم دیگه

هنو ترم ۴ ام میترسم این جوری بره از اون دکتر بی اعصابا بشم

فشار امتحان و دانشگاه از یه طرف

فشار حواشی زندگیم از یه طرف

دعواهای بابام و داداششم سر کنکورش از یه طرف

استرس استرس استرس

خستم

خیلی خستم

دل نوشت

یکشنبه بیستم مهر ۱۴۰۴ 19:59 ~ Mohadeseh

زندگی چقدر عجیب است!

بدون هیچ چیز می آیی،برای همه چیز میجنگی

و در نهایت؛همه چیز را رها میکنی

و بدون هیچ چیزی میروی.

آمارگیر وبلاگ