سفرنامه مشهد
یکشنبه بیست و نهم مهر ۱۴۰۳ 17:7 ~ Mohadesehچون از وقتی از سفر برگشتیم من در حال سپری کردن دوران افسردگی بعد مسافرت بودم الان فرصت کردم خاطره سفر مشهدو بنویسم
۲۰ مرداد بود که با بدبختییییی بلیط گیر اوردیم چون که شهریور امسال پر تعطیلی بود اصلا بلیط پیدا نمیشد.
برا ۲۰ شهریور بلیط گرفتم و یه ماه تموم منتظر بودم کی میریم مشهد
خب همون موقعی که میخواستیم راه بیفتیم بریم فرودگاه ماشین تسمه تایم پاره کرد و مجبور شدیم با امداد خودرو ماشینو راهی ایران خودرو کنیم و خودمون با اسنپ رفتیم فرودگاه🫤
خب هواپیما از چیزی که فکر میکردم واقعا صداش خیلیییی بیشتر بود و تنها صدایی که میشنیدم صدای موتور بود بعد ۲ ساعت رسیدیم مشهد و یه ساعت بعد هم رسیدیم هتل
هتل مون با اینکه خیلی سعی کرده بود خوب خودشو نشون بده ولی فقط ظاهرش قشنگ بود و غذاهاش کیفیت شون پایین بود سلف سرویس هتل اسپادانا اصفهان که پارسال رفته بودم خیلی بهتر بود
شب اول اون قدر خسته بودیم نشد جایی بریم صبح روز فردا رفتیم حرم بعدش بازار امام رضا رفتیم و عصر رفتیم چالیدره
برای من قشنگ ترین قسمت مسافرت همون چالیدره بود که عکسشو پایین اد میکنم یادگاری تو وب بمونه
فرداش رفتیم بازار فردوس و بعدش موج های آبی
موج های آبی خیلی خیلی شلوغ بود و برا هر سرسره حداقل نیم ساعت تو صف میموندیم من نمیدونم چه مرگم شد یه هو تصمیم گرفتم برم سقوط آزاد رو امتحان کنم حدودا ۴ یا ۵ طبقه پله رو رفتم بالا و وقتی رسیدم در کمال تعجب دیدم فقط ۵ نفر تو صف هستن اونجا فهمیدم که احتمالا خیلی ترسناکه🥶
ولی من دیگه وارد بازی بی برگشتی شده بودم😂
دیگه تصمیم خودمو گرفته بودم باید امتحانش میکردم فقط تو یه کلمه بگم که به معنی واقعی کلمه وحشتناک بود و واقعا یه سکته ناقص و زدم ۲۰ ثانیه اولش همه جا تاریک بود و جاذبه با همه قدرتش منو میکشید پایین بعدشم به یه سرسره رسید و از تونل خارج شدم 😵💫
اما به هیچ وجه سقوط آزاد موج های آبی رو پیشنهاد نمیکنم به جاش سرسره ۴ نفره فوق العاده بود هم دسته جمعی بیشتر خوش میگذشت هم هیجانش به اندازه کافی بود
رودخونه موج های آبی هم قشنگ بود یه ساعتی هم تو رودخونه ول بودیم
اگه تو زندگیم ۲ تا حماقت کرده باشم یکیش همین سقوط ازاد بود دومیشم همون شب که تو برف با اتوبوس از تهران تا خونه اومدم و هر چقدر کل کهکشان راه شیری گفتن نیا خطرناکه جاده برفیه !گفتم نهههه من باید بیام😂
خب روز اخرم رفتیم دوباره بازار دستبند نقره خریدم این دفعه بعدش رفتیم فرودگاه برا ساعت سه بعد از ظهر بلیط داشتیم مسیر برگشت مون چون تایم روز بود این دفعه جنگل های شمال و دریا و ساحل رو از شیشه هواپیما تونستم ببینم وقتی دریا رو میدیدم ارزو میکردم هواپیما نیم ساعت کنار دریا نگه داره دلم خیلی دریا میخواست اون لحظه💔
تو این سفر مشهد از چیزی که فکر میکردم خیلی خیلی شلوغ تر بود و پر پاکستانی و خارجی !! ولی من مشهد خلوت ترو بیشتر دوس داشتم تنها قسمت بد مسافرت همین شلوغی بیش از حدش بود
پایان