یه دختر اروم ک حرفای زیادی برای نوشتن داره وبلاگمو خیلی دوس دارم چون پناه همه بی پناهی های منه❤

دفترچه خاطرات من دفترچه خاطرات من دفترچه خاطرات من

یه روز سخت دیگه

یکشنبه بیست و هفتم آبان ۱۴۰۳ 1:35 ~ Mohadeseh

اگه بخوام خلاصه بگم:

دیروز که ۴ صب خوابیدم و ۶ صب بیدار شدم و جنازه خودمو به دانشگاه رسوندم و فقط به خاطر اندیشه لعنتی رفته بودم دانشگا چون استاد مریضش واسه هر غیبت نیم نمره کم میکنه ولی استاد مریض نیم ساعت قبل کلاس یادش افتاده امروز انگار واقعا مریضه و نمیتونه کلاس بیاد و من دوباره جنازه خودمو برگردوندم خونه

یه ساعت از فیلمای اموزشی یوتیوب رو دیدم و بعدش خوابیدم از ۹ تا ۱۲ خوابیدم

الانم برا امتحان جنین فردا از لانگمن حتی کلمه ای یادم نمیاد که اخر هفته یه دور روخوانی کرده بودم الانم دارم جزوه که از ویس نوشتمو میخونم که تنها امیدمه

بعد قراره تا خود ۶ صب بیدار بمونم و دوباره لانگمن بخونم

و بازم با گلو درد شدید با این حال بد باید بیدار بمونم کل شبو😭😭

ولی خدایا تو امتحان فردا تورو خدا خودت هوامو داشته باش دیگه واسه این امتحان واقعنی خوب نخوندم

اما قرار نبود دانشگاه این قدر ..... باشه که من یه هفته اس در حسرت یه بار شستن ماشین به سر میبرم و میدونم اخر هفته هم باز به خاطر فیزیو وقت نمیکنم بشورمش الانم بچه کثیف و بارون زده افتاده گوشه پارکینگ

امروز:

جمعه بیست و پنجم آبان ۱۴۰۳ 20:45 ~ Mohadeseh

یه ساعت پیش رفته بودم سرم بزنم پرستاری که کلینیک بود یه اقای حدود ۲۵ یا ۲۶ ساله بود بهم گف دخترم از این سمت بیا تا سرم رو بزنم واست

دخترم؟؟

نه واقعا دخترم؟؟

میخواستم بگم حاجییییی من ۲۳ سالمهههههه من هر جور حساب کنی نمیتونم جای دختر تو باشم!!

دیگه به نظرم در این حد بیبی فیس بودنم خوب نیس😂

زندگی بدون برق

چهارشنبه بیست و سوم آبان ۱۴۰۳ 9:34 ~ Mohadeseh

قراره هر روز از ۹ تا ۱۱ برق خونه ها تو شهرمون قطع شه

ولی درستش این بود فقط برق خونه کسایی که به پزشکیان رای داده بودن قطع شه!!

چون ما بدبختا به کسی که از اولش اومد گف نمیتونم و هیچی بلد نیستمو از کارشناس باید بپرسمو.... رای نداده بودیم

تجربه :

دوشنبه بیست و یکم آبان ۱۴۰۳ 16:25 ~ Mohadeseh

روزایی که زیاد حرف میزنم روزم طولانی تر از بقیه روزا میگذره!

خطاب به پسرا

چهارشنبه شانزدهم آبان ۱۴۰۳ 19:55 ~ Mohadeseh

اگه میدونستین با ساعت مچی چقدر شیک تر به نظر میاین هیچ وقت ترکش نمیکردین!

البته ساعت هایی که بندشون فلزیه یا ساعتایی که هوشمندن شیک ترن به نظرم

...

دوشنبه چهاردهم آبان ۱۴۰۳ 8:6 ~ Mohadeseh
. . . Read More

به نام خدا تصادف کردم

یکشنبه سیزدهم آبان ۱۴۰۳ 22:42 ~ Mohadeseh

خیلی اتفاق بدی بود با اینکه هیچی نشد ولی هنو دستام میلزره🥶

این جوری شد که من داشتم تو لاین خودم میرفتم یه هو یه ماشین داشت میپیچید تو کوچه من فک کردم دیگه داره میره یه هو زد رو ترمز اخه من حتی چراغ ترمزشم نمی دیدم که متوجه بشم اون ترمز کرده زاویه اش نسبت به من ۹۰ درجه بود نگو تو کوچه یه ماشین بوده و این نتونسته بره تو کوچه!

منم ماشینم از اون فاصله رد نشد اون یکی لاینم نمیتونستم برم چون از روبه رو ماشین میومد و گلگیر یکم ماسید خلاصه ترمز گرفتما ولی دیر شده بود چون سردرد داشتم یکم تمرکزمم پایین بود کلا!

باور نمیکنم چطور تو سرعت ۱۵ تا گلگیر این قدر فرو رفتگی پیدا کرده؟ و اون پرایده هیچیش نشد حتی یه خط نیفتاده بود روش

خلاصه باید فردا ماشینو ببرم صافکاری😭😭😭

البته فرورفتگیش در حدی نیس شاید خودم با چسب حرارتی هم میتونستم درستش کنم ولی خب چون حساسم رو ماشین باید ببرم صافکاری!

قطعا ماشینو چش زدن من بی تقصیرم😂

امروز فقط اهنگ بیچاره من از گلزار که امشب منتشر شد حالمو خوب کرد میدونم اهنگای گلزار هیتر زیاد داره ولی این اهنگش دیگه خدایی قشنگه😍

مغزم دیگه رد داده این از تصادف اون از امتحان بیو که باید کامل میشدم ولی نشدم اونم از امتحان اناتومی که هیچی واسش نخوندم و یه بدبختی بزرگ ترم دارم که نمیخوام بهش اشاره ای کنم دیگه!

کلافه ام

شنبه دوازدهم آبان ۱۴۰۳ 0:22 ~ Mohadeseh

ترم خیلیییی خیلیییی سختی در پیش دارم

از این هفته تا وسطای بهمن هر هفته امتحان ترم دارم این علوم پایه نوین چی بود از خودشون درآوردن؟؟

البته نقاط ضعف و قوت خودشو داره این برنامه ولی واقعا برنمیتابم دیگه

این جوریه که ما مثلا دو فصل از بیوشیمی رو که تموم کردم به محض تموم شدن اون دو فصل امتحان ترمشو میدیدم همین جوری ریز ریز امتحانا رو میدیم و دیگه نمیمونه واسه اخر ترم و درسا تلنبار نمیشه ولی یه جوری مدام تو استرس ام البته نه استرس شدید !و هفته هایی که امتحان هس دیگه نمیشه بقیه درسا رو خوند یعنی فرصت نمیشه

خلاصه دوس ندارم برنامه رو

الان یه هفته اس در آرزوی تمیز کردن ماشین به سر میبرم ولی واقعا فرصت نکردم 😭

از ساعت ۹ تا الان یه ریز دارم جزوه مینویسم البته واسه ایمونولوژی چون با بچه ها که تقسیم بندی کردیم من باید تا فردا جزوه رو تکمیل میکردم

واسه امتحان بیو یک هم تا الان فقط یه دور کتاب رو خوندم میخوام با قهوه بیدار یمونم بازم بخونمش🤦‍♀️

حرف حساب

شنبه پنجم آبان ۱۴۰۳ 19:35 ~ Mohadeseh

امروز یکی تو یه کلیپی داشت میگف:

وقتی که بی حد و حساب کارت میکشی

تو کسی هستی که تو پولت همه سهم دارن الا خودت

از اون حرفا بود که باید تا آخر عمر یادم بمونه!

به وقت دلتنگی

سه شنبه یکم آبان ۱۴۰۳ 22:57 ~ Mohadeseh

از وقتی که بابا کادو قبولی دانشگاهو واسم خریده دچار بی قراری خاصی شدم

کادو قبولیمم طبق توافقات با بابا قرار بود ۲۰۶ باشه که بابا به قولش عمل کرد😍

ولی طبق توافقات با مامان قرار بود کوپه باشه که متاسفانه مامان هنوز به قولش عمل نکرده

فعلا خودم ریرا چشمو گرفته چون کوپه ای که دوس داشتم واقعا دیگه ماشین آپدیتی نیس اما ریرا واقعا تو رنج یه تومن عالیه

هر شب این موقع ها عجیب به سرم میزنه با ماشین برم دور دور ولی مامانم که پایه نیس داداشمم که پایه اس کنکور داره

و این گونه هر شب با یه بی قراری خاصی میخوابم😭

الانم که داره بارون میباره و من خونه ام دیگه واویلاست دلم

درسته ماشین الان تو پارکینگه ولی همش یه جورایی دلم واسش همیشه تنگ میشه به جز وقتایی که پشت فرمونم🥹

فعلا عکسی از ماشین نگرفتم که یادگاری تو وب بزارم چون آپشن هایی که میخوام روش نصب نیس هنو ! اما داره خیلی خوشگل میشه کم کم😍😍

آمارگیر وبلاگ