دفترچه خاطرات من

‏قهوه بنوشید !

موسیقی گوش دهید

و دقایقی به هیچ چیز فکر نکنید ؛

شاید زندگی همین باشد...

خب بعد از ۷ سال سامسونگ a5 که داشتم کنار گذاشتمو این دفعهa54 گرفتم خداییی از وقتی این گوشی رو گرفتم فهمیدم تکنولوژی چقدر تو این ۷ سال پیشرفت داشته😂

خیلی دوسش دارم یه کاور صورتی کمرنگم خریدم که خیلی شیکهههه برا محافظ لنزم میخوام محافظ لنز نگین دار بخرم از دیجی که جذابیت گوشییو چندین برابر میکنه😍

خلاصه a54 به شدت پیشنهاد میشهههه

قبول شدن من امسال خود خود معجزه بود

پزشکی قبول شدم و باورم نشده هنوو

خدایا شکرت 🙏🙏😭😭

ای کاش ای کاش واقعا شهید بشم هم از این دنیا خلاص میشم هم اون دنیا میرم بهشت تا حالا این قدر شدید به شهید شدن فکر نکرده بودم

رنده اعصاب فقط بابام😖

نزدیک یه هفته اس از دانشگاه انصراف دادم ولی چون مکانو اپدیت نکردم هنو گوشیم لوکیشنو تجریش نشون میده

عمیقا عمیقا دلم برا تجریش تنگ میشه💔

خب از رشته هوشبری دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی هم انصراف دادمو با تهران وداع کردم

۵ سال پیش حتی به ذهنم خطور نمیکرد که یه روزی دانشجو شهید بهشتی بشمو و در نهایت انصراف بدم

اما سرنوشت منو داره به جاهای دیگه ای میکشونه

فعلا نتایج نهایی کنکور نیومده نمی دونم پزشکی کجارو بیارم دقیقا اما خودم تبریزو دوس دارم

هنوزم که هنوزه با اینکه بیشتر از یه ماهه از اومدن نتایج میگذره وقتی یادم میفته قراره برم سر کلاس پزشکی بشینم از خوش حالی کلی ذوق میکنم یه خوش حالی که الان نمیتونم کلمه کنم و اینجا بنویسم

خدایا عمیقا ازت ممنونم❤

باید بگم که پسری که پشت فرمون نشسته و عینک آفتابی هم زده و یه قیافه نیمه مغروری به خودش گرفته جذابیتش رو هزارههه هزااااررررر

یه بار خیلی نا امید بودم از امار پایین بازدید وبلاگم

تا اینکه وبلاگو باز کردم دیدم به جز من یه نفر دیگه هم انلاینه

و ذوق مرگ شدم

چرا ؟

چون ۴ صب بود

۴ صب یکی داشت وبلاگ منو میخوند حقیقتا ذوق نداره؟